دوستی از جنس سادگی
ارتباط برقرار كردن یكی از ویژگیهای مهم انسان است، زیرا برای برآورده شدن نیازهای روحی و روانی خودمان به آن نیازمندیم. ارتباط برای ما ارزش و اهمیت زیادی دارد، چرا كه بخشی از معنای زندگی ما محسوب میشود. كسانی كه كمتر از این نعمت برخوردارند و احساس میكنند نمیتوانند با دیگران ارتباط سالمی داشته باشند احساس انزوا و تنهایی میكنند. به همین خاطر به سراغ دكتر جمشید افشنگ، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، رفتیم تا در مورد ارتباط و انگیزه های افراد برای ایجاد آن صحبت کنیم.
چرا بشر به ارتباط نیاز دارد؟
ما موجوداتی اجتماعی هستیم و خواستها، انگیزهها و اهدافمان در گذر ارتباطی كه با دیگران برقرار میكنیم برآورده میشود و احساس تعلق به گروه یا جزیی از كل بودن برای ما بسیار مهم است. بنابراین، میتوان گفت هر چند انگیزه پیوندجویی اكتسابی است، برای ادامه زندگی فرد بسیار مهم و حیاتی است.
این ارتباط چه فوایدی برای فرد دارد؟
گروه به فرد كمك میكند كه به استقلال و هویت و فردیت جداگانهای دست پیدا كند. ثانیاً میتواند برای فرد نقش مأمن را ایفا كند. در واقع، تعلق گروهی به فرد احساس ایمنی و آرامش میبخشد. در نتیجه، نگرش، علایق و نیازهای او در این حوزه شكل میگیرد.
چرا روابطی كه اغلب تجربه میكنیم از نوع پرتنش و چالشی است؟
چند علت دارد. یكی منفعل بودن افراد در روابطی است كه تشكیل میدهند. افراد منفعل خیلی خواسته های خود را ارزشمند نمی دانند و در نتیجه پس از مدتی خشمناک می شوند. دلیل دوم توقعات بیجای اطرافیان است. گاهی بعضیها از فرد انتظاراتی دارند كه خلاف ارزشها و معیارهای اوست. دلیل سوم وجودانتقادات مخرب است. این انتقادات برای این است كه چرا تو آنطور كه من میخواهم نیستی و رفتار نمیكنی. دلیل چهارم هم كه از همه مهمتر است وجود بایدهای بیشمار است. تو باید اینطور باشی یا باید دانشگاه بروی. در این صورت فرد نقشی را بازی خواهد كرد تا تأیید دیگران را كسب كند، ولی چون خودش از این روابط لذت نمیبرد، هم در روابط آشكار و هم در روابط خصوصی خود دچار اختلالاتی خواهدشد.
به نظرتان، روابط كوتاهمدت هم میتواند به اندازه روابط بلندمدت عامل رشد و مؤثر باشد؟
ارتباطات كوتاه مدت، به ویژه در صورت مواجهه با اشخاص خاص، میتواند عاملی برای رشد فرد باشد، زیرا تنها افراد خاص هستند كه به خاطر شیوه تفكر یا نگرششان به زندگی میتوانند جرقهای در فرد ایجاد كنند و او را به فكری جدید رهنمون شوند. چه بسیار از این داستانها داریم كه با یك ملاقات كوتاه مسیر زندگی یك شخص عوض شده. اما اگر از استثناها بگذریم، روابط طولانی مدت به خاطر صمیمیت و عمق بیشتر و بعد عاطفی آن بیشتر میتواند مفید و مؤثر باشد.
در چه صورتی میتوانیم ارتباط سالمی را با دیگران ایجاد كنیم؟
پیشنهادی كه روانشناسان انسانگرا در این زمینه دارند این است كه در روابطی كه ایجاد میكنید خودتان باشید؛ نه بیشتر، نه كمتر. در ضمن، باید اجازه دهید دنیا و دیگران هم خودشان باشند. در حقیقت، من باید اجازه بدهم كه دوستم، همسرم و هر كس كه با او ارتباط دارم خودش باشد. اجازه ندارم توقع داشته باشم دیگران آنطوری باشند كه من میخواهم. باید برای هویت و فردیت دیگران احترام و ارزش قائل باشیم.
ما بله، متأسفانه باید بگویم مدام در حال نقش بازی كردن هستیم و ادا درمیآوریم. زمانی كه شما برای دوست داشتن كسی شروط بسیاری میگذارید و او را آنطور كه هست نمیپذیرید، به مرور، این كودك یاد میگیرد كه خودش نباشد، زیرا در این صورت مورد تأیید قرار نخواهد گرفت.
ما برای ایجاد این رابطه دراز مدت چه مواردی را باید رعایت كنیم؟
من فكر میكنم احساس مسئولیت یكی از مواردی است كه باید رعایت شود. یعنی فرد باید به حدی برسد كه این احساس در او رشد كرده باشد. برای دوام آن نیاز به تعهد هم هست. یعنی احساس مسئولیت شرط لازم است، ولی كافی نیست. كمال روابط بلندمدت در این است كه بین دو فرد همدلی و هماهنگی كامل به دست آید تا به حس ما شدن دست پیدا كنند. متعهد باشید چون باید متعهد باشید.
برای رسیدن به كمال مطلوب، كیفیت دوستیهای ما باید چطور باشد؟
به نظر من، سادهبودن كلید حل مسئله است. پس اگر میخواهید درونتان را بیان كنید، آن را ساده و بیآلایش بیان كنید، چون مفاهیم و واژهها برای من یك معنا دارد و برای شما معنای دیگری. اگر از این مسئله غافل باشیم باعث سوءتفاهم میشود. من میگویم حرفم را زدم، تو چرا نفهمیدی و دیگری میگوید فهمیدم. جالب اینكه هر دو هم درست میگویند، اما چون معنای واژهها ممكن است برای دو نفر متفاوت باشد، این مشكل به وجود آمده.
شما با این گفته كه تمام رازهایت را برای دوستت فاش نكن موافقید؟
خیلی مواقع است كه گفتن تمام حرفها باعث مشكلات غیر قابل حلی میشود، چون ممكن است طرف مقابل تحمل آن را نداشته باشد. برای همین، این تعبیر در بین عرفا در مورد روابط با دیگران وجود دارد كه خاموش باش، سرپوش باش، زهرنوش باش.
چه توصیههایی برای پیشبرد بهتر پیوند دوستی دارید؟
در دوستی ابتدا ساده باشید و پیچیده حرف نزنید. ثانیاً به جای اینكه فكرتان، داوریتان و تفسیرهایتان كار كند، مشاهداتتان فعال باشد. چشمهای من اشتباه نمیبیند و گوشهایم اشتباه نمیشنود، اما داوری و تفسیر من ممكن است اشتباه باشد. وقتی تفسیرم اشتباه باشد، آگاهیام از فرد دیگر كدر میشود و این تازه آغاز مشكلات است. بنابراین، پیشنهادی كه من دارم این است كه بیشتر مشاهدهكننده باشید، نه تفسیركننده.
سپیده دانایی با تغییر و تلخیص
تنظیم: کهتری